۱۳۸۹ مهر ۹, جمعه

جوان ناکام

پدری مهربان، مادری دلسوز، جوانی ناکام... بچه که بودم عناوین روی سنگ قبرها را میخواندم و همیشه با آن ها بیگانه بودم. بیگانه ترینش هم برایم جوان ناکام بود. یک بار از پدرم پرسیدم«این جوان ناکام کیه که اسمش روی همه سنگ قبرها هست؟» پدرم مرا به آینده ارجاع داد یعنی وقتی بزرگتر شدم. کنجکاوی کودکانه ام گل کرد. از لغت نامه معنی کلمه «ناکام» را پیدا کردم یعنی کسی که به آرزویش نرسیده است. معما که حل نشد هیچ، به پیچیدگی موضوع هم اضافه شد. این آدم ها به کدام آرزوی مشترکشان نرسیده اند که همه شان ناکام از دنیا رفته اند؟؟؟ گذشت. فهمیدم به جوانی که ازدواج نکرده می گویند ناکام یا بهتر بگویم، کسی که با زنی همبستر نشده ناکام است. باز هم که بزرگتر شدم فهمیدم می شود در عین حالی که کامروا شده ای ناکام هم باشی!!!


اما معنای واقعی ناکام را امروز، وقتی آقای«صاحب خانه» با عصبانیت فرمودند که «حق نداری دیگر مهمان بیاوری» فهمیدم. استدلال جالبی هم داشت. گفتم «مگر من با بقیه چه فرقی دارم که آنها می توانند مهماندار شوند و من نمی توانم؟» خیلی راحت گفت «شما عذب هستی پسرم و اینجا خانواده زندگی می کند...».

در این خراب شده تا ازدواج نکنی آدم هم نیستی چه برسد به کامروا...




۴ نظر:

  1. فکر کن صاحب خونت یه پیر زن تنها باشه!

    پاسخحذف
  2. نوستالژی زیاد این متن حال من رو گرفت. خیلی خیلی خوب بود البته، نمی خوام سوءتعبیر بشه یه وقت، فقط یاد بچگی و قبرستون افتادمو این که عاشق جمع و تفریق سال ها بودم تا سن فرد مرحوم رو پیدا کنم و انگار هر کس جوون تر بود من هیجان زده تر می شدم...

    پاسخحذف
  3. bashar، از این که همیشه «رود» را میخوانی و حتی ارزش نظر دادن هم برای دل نوشته های من قائل میشوی خوشحالم...

    مدوسا، این روزها نوستالژی حال همه ما را میگیرد...

    پاسخحذف
  4. و برای دخترا این وضع بدتره، چون حتی بعد از ازدواج هم آدم نیستن.

    پاسخحذف