۱۳۸۹ آبان ۲۱, جمعه

هر که طاووس خواهد جور هندوستان کشد...

یک دخترکی دارم که دنبال شوهر می‌گردد. دختر خوبیست فقط کمی کله‌اش بوی قرمه‌سبزی می‌دهد. دنبال یک پسر می‌گردد که هم پول‌دار باشد، هم خوشگل، هم خوش اخلاق، هم با شخصیت... خلاصه همه چیز تمام...به من سپرده که برایش شوهر گیر بیاورم. من خودم هم تمام شانس و بخت و اقبالم را یک جا جمع کردم تا عیال را پیدا کردم. من که آدم این حرف‌ها نیستم. اصلا به من چه. خودش برود برای خودش شوهری اختیار کند. حال و روز این دخترکم مثل الان خودم می‌ماند که که دوست دارم با چند نخ سیگار حال مساعد تری از کشفیات زکریای رازی داشته باشم. نمی‌شود خوب. ما تحت چه ربطی به شقیقه دارد آخر. می‌بینید، در این عوالم شنگولی هم هواسم هست کلماتی مثل کون را با ما تحت تعویض کنم. عیال می‌گوید تو هیچ وقت شنگول نمی‌شوی، فقط ادای شنگول شده‌ها را در می‌آوری. نمی‌دانم. من که خودم درکی از این حالی که در آن هستم ندارم. ولی واقعا عجب چیزیست. نوشته سبقه انقلابی‌اش به سده 14 میلادی بر‌می‌گردد. دروغ که مالیات ندارد این روزها. وقتی «ا.ن» مثل عجل معلق در رسانه میلی می‌نشیند و هر چه باد شکمش حکم می‌کند به زبان می‌آورد، چرا کارخانه این زهرماری که به طور قاچاق اندر قاچاق وارد کشور اسلامی می‌شود دروغ به خورد ما ندهد... چی می‌گفتم؟؟؟ آها، دخترکم را می‌گفتم. خوشگل است و با شخصیت، فقط حال ندارد دنیا را سیر کند تا یک شوهر همه چیز تمام نصیبش شود. دلش می‌خواهد یک شبه صاحب همه چیز بشود. مثل الان من که به زور دو نخ بهمن کوچیک می‌خواهم خودم را به شنگولی بزنم...هر که طاووس خواهد جور هندوستان کشد...

۲ نظر:

  1. یا سیگارو به زور میکشی یا میخوای ترکش کنی که بهمن کوچیک میزنی...............

    پاسخحذف