مطلبی که می خوانید یک داستان "س ک س ی" نیست، روایت تلخی است از واقعیتی تلخ تر...
ساعت 5 بعد از ظهراست و دانشگاه خلوت تر از همیشه. نه از دانشجو خبری است، نه از استاد. چای و دود سیگار را فرو می دهم تا دل مردگی این روزهای دانشگاه را فراموش کنم... به روزهای خوب جوانی و دانشجویی ام فکر می کنم. روزهایی که تا 10 شب می نشتیم و تومار شرق و غرب را به هم می پیچاندیم و به فکر دنیایی بهتر بودیم... دلم آن روزها را می خواهد. آن روزها که کلاس های خلوت و زیرزمین متروک دانشکده ها را پاتوق محفل های کوچک و آرمان خواهانه مان می کردیم... دلم بحث های بی سر و ته می خواهد... ... بی اختیار به سمت دانشکده راه می افتم. مثل کسی که در خواب راه می رود... آسانسور دانشکده را بر خود حرام کرده ام. آخرین بار گیر کرد و 2ساعت حساب و کتاب می کردم که با چه سرعتی نفس بکشم تا مثلا چند ساعت بیشتر زنده بمانم... خودم را جلوی در کلاس 6 می بینم... درکلاس را آرام باز می کنم... جیغ لولای در، میان صدای جر خوردن "س و ت ی ن" گم می شود... دو پسر... یک دختر... میان چارچوب در خشک شده ام... نگاهشان می کنم... نگاهم می کنند... نمی دانم در چشمان من چه می بینند... انگارشهوت کورشان کرده... یکی به سینه چپ چنگ می زند و دومی ... ... ... ... ... صدای بسته شدن در، میان آه و ناله های دخترک گم می شود... ...
کاش می گذاشتند همان چیزی که از دانشگاه در ذهنم باقی مانده بود زنده بماند... مرده شوری در حال شستن جسد خاطراتم است... ...
پ.ن) بعد ها آمارم را کامل تر کردم... هر هفته حدود 100 کاندوم در آشغال های دانشگاه پیدا می شود...
باز جای شکرش باقیست که پیشگیری میکنند وگرنه به همین میزان جنین از داخل سطلها پیدا میشد...
پاسخحذفتاسفِ عمیق...
بحثای ما منتقل شده به یه اتاق 2تخته که 7 نفری میشینیم توش ولی..................
پاسخحذفصدامون به هیشکی و هیجا نمیرسه
می کنن که می کنن،از دیوار مردم که بالا نمی رن، عزیز دل من اگه تو از همچین چیزی جا می خوری تقصیر توئه و قصه هایی که باور کردی، سکس دارن با هم، خوب اگه درد مکان نداشتن که تو دانشگاه از سر و کول هم بالا نمی رفتن، تو این حشرستان، تو چرا فکر می کنی دانشگاه باید تافته ی جدا بافته ای باشه؟
پاسخحذفمن برعکس تو خوشحالم که همین قبرستون هست که بشه توش خیلی از گهایی که بیرون نمیشه خورد اونجا خورد
اشتباه گرفتی رفیق. این درد بی مکانی نیست...
پاسخحذفمنم از این جا نمیخورم... از گسترش فاحشگی شوکه شده ام...
دلیل نداره با یه مثال اونم توی دانشگاه شما، حرمت دانشگاه رو خراب کنیم. توی دانشگاه ما دختر و پسر روشون نمیشه حتی با هم صحبت کنن، واقعا پست دور از انتظاری بود، با عرض معذرت،اغلب پستهایی که می گذاشتی رو خیلی دوست داشتم، ولی با خواندن این پست شوکه شدم...
پاسخحذف