مهدی هاشمی نسبو یادتون میاد؟ 4 تا به استقلال زد، یکی به پرسپولیس. تا وقتی واسه پرسپولیس بازی میکرد، پرسپولیسیا بهش میگفتن «مهدیِ سر طلایی» و استقلالیا براش میخوندن «(...) بی اصلو نسب، مهدی هاشمی نسب»... رفت استقلال و یه دفعه همه چیز برعکش شد. مهدی سر طلایی مال آبیا شدو بی اصل و نسب مال قرمزا...
میون وبلاگای بی شمار فارسی گم شده بودم که به یه پست در مورد علی کریمی رسیدم . «علی کریمی را شلاق بزنید». چند تا پست دیگه از این «دیوانه سرا» رو هم خونده بودم. میدونستم نویسنده کدوم خطیه اما اگه پیشینه وبلاگم نمیدونستم، به راحتی میشد فهمید نویسنده میخواد چی بگه اما عجب کامنتایی... ماشاالا کم فحش نذاشته بودن...«ناشناسان» گرامی بدون توجه به سابقه وبلاگ و یا این که سعی کنن منظور نویسنده رو متوجه بشن، شروع کرده بودن به فحاشی ...
نمیخوام بگم چرا ناشناس نرفته پستای قبلی رو بخونه تا بفهمه طرف سبزه یا آب منگلیه. نمیگم چرا دقت نکرده تا بفهمه واقعا منظور متن چیه...
فرض کنیم واقعا یارو یه مذهبیه دو آتیشه بوده و نظر خودش در مورد علی کریمی و ماجرای روزه خواریش نوشته. آخه این چه وضعه رفتار با مخالفه؟!! این چه وضعه بحث کردنو کامنت گذاشتنه؟!! اگه قرار باشه شمایی که ادعای روشنفکری، سبز بودن، سرخ بودن (یا هر رنگی غیر از قهوه ای) داری، فحش بدی با اون «ا.ن» چه فرقی میکنی؟!! صبح تا شب بردن ممه رو مسخره میکنیم اون وقت خودمون ناشناس فحاشی میکنیم؟!! با این اوصاف «ا.ن» شجاع تر از ناشناس نیست؟!!
بعضی از ما پیروان راستین جناب «بوش»، «مسعود رجوی»، «احمدی نژاد» و بسیاری از رهبران فاشیست دنیاییم. همشون میگن «هر که با ما نیست بر ماست». آگه کسی مخالف من باشه حتما مشکل ژنیتیکی داره ولی اگه موافقم باشه، فرشته روی زمینه حتما... مثه داستان همون مهدی هاشمی نسب بیچارس. اگه تو تیم ما باشه سر طلاییه وگرنه بی اصل و نسبه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر